سونوی ماه 9
امروز 6 اسفند برای آخرین بار به امید خدا رفتم سونو و روی ماه آرین مامان رو دیدم. خدارو شکر همه چیز خوب بود و سه هفته دیگه تو بغل مامان و بابایی. توی سونو 3 ساعت معطل شدیم و آرین هم تا تونست لقط زد و منم که داشتم خفه می شدم. بالاخره اومدم خونه و حسابی گرسنم شده بود و فشارم افتاده بود. یه چیزی خوردم تا بابایی بیاد. برای بابایی هم یه کم فیله درست کردم. بابایی آیینه برای دستشویی خریده بود و لوستر رو هم درست کرده بود و اومد خونه. الان هم داره نصبشون میکنه. خدا همه بچه های مریض رو شفا بده و همه مامان هایی که مشکل دارن رو خوب کنه و نینی هاشون هم به سلامتی به دنیا بیان. ...
نویسنده :
بیتا
22:03