آرینآرین، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

فرشته مامان و بابا

چهار شنبه سوری 92 با تو دلی مامان با پایان هفته 38 بارداری

                                                                      امروز رفتیم آخرین ویزیت دکتر رو هم انجام دادیم و اومدیم خونه. بابایی هم زود اومد خونه. بابایی فشفشه برامون خرید و رفتیم بالا پشت بوم و آتیش بازی کردیم و آخرین چهارشنبه سوری 2 نفره رو جشن گرفتیم. تا سال دیگه با آرین یک سالمون از روی آتیش بپریم. 2 روز دیگه مونده که به امید خدا آرینمون بیاد تو بغلمون. مامانی دیروز رفت ارایشگاه خودشو خوشگل کرد بابایی هم امروز رفت آرایشگاه. ما داریم آماده میشی...
29 اسفند 1392

بادکنک

برای فرزندم بیشتر از هر اسباب‌بازی دیگه‌ای  بادکنک می‌خرم. بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد می ده. بهش یاد می ده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره. بهش یاد می ده که چیزای دوست داشتنی می‌تونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه... و مهم‌تر از همه بهش یاد می ده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید اون قدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده، چون ممکنه برای همیشه از دستش بده. ...
25 اسفند 1392

خصوصيات‌ متولدين‌ فروردين‌ ماه‌

ماجراجو ، پرجنب‌ و جوش‌ ، پيشگام‌ و متهور ، پر شور و شوق‌ ، اطمينان‌ بخش ، ‌پويا ، حاضرجواب  ماه‌ فروردين‌ كه‌ اولين‌ ماه‌ از شروع‌ سال‌ محسوب‌ ميشود در حقيقت‌ زمان‌ پيدايش ‌هر شروع‌ تازه‌ است‌.   قوچ‌ جوان ‌، ماجراجو ، بلند پرواز ، تابع‌ اميال‌ آني‌، پرحرارت‌ و سرشار از انرژيست‌ و هم‌ از نظر فكري‌ و هم‌ از نظر عملي پيشگام‌ است‌ و نقطه‌ نظراتي‌ عاقلانه‌ دارد و شخصي‌ خردمند محسوب‌ ميشود .   متولدين‌ فروردين‌ ماه‌ ...
22 اسفند 1392

خصوصیات متولدین سال 1393

اسب همیشه فوق العاده به نظر می رسد . عاشق مکانهای عمومی ، ورزشکار ، شوخ ، نکته سنج ، زرنگ ، ناآرام ، خود خواه ، خوددوست ، اقتصاددان ، به خاطر عشق از همه چیز می گذرد . خونگرم ، هیجانی و نا آرام است . اسب با بز وسگ و ببر می تواند زندگی خوبی داشته باشد ولی با موش هرگز.  اسب بسیار خوش برخورد ، خوش صحبت، با نشاط، دلسوز،‌شوخ، سرگرم کننده و در همه حال محبوب و دوست داشتنی است. روحیه اسب با فعالیت های سیاسی بسیار سازگار است و این گونه کارها او را خشنود می کند و به او امکان رشد می دهد. اسب با شگردی خاص ، دیگران را زیر سلطه خود در می آورد و فرمان بردار خود می کند. اسب بسیار حاضر جواب است و پیش از آن که لب به سخن بگشایید بحث وگف...
22 اسفند 1392

یک هفته مونده به عید

امروز رفتم دکتر و آرین رو معاینه کرد و گفت رشدش خوبه صدای قلبت هم خوب بود. یه تکون هم برای دکی خوردی.نامه بیمارستان رو داد و شماره حساب برای ریختن پول. اگر خدا بخواد 1/1/93 به دنیا میای. ما برای اون روز برنامه ریزی میکنیم اما همه چیز دست خدای مهربونه. همون که تو رو به ما داد و توی دل مامان گذاشت.  این روزها زود خسته میشم و نفس تنگی هم که شبها ادامه داره. امروز بارون اومد و  هوا کمی سرد شده. مادر بزرگ و عمه مریم یه سر اومدن اینجا امروز. مامان منم که یا میاد اینجا کمکمون یا داره تو خونه برامون زحمت میکشه و وسایل فریزر رو برامون آماده میکنه.  دست همه اونایی که این چند وقت کمک کردند درد نکنه و به همه آرزو هاشون برسند. ...
21 اسفند 1392

هفته 37 بارداری

این هفته هم تموم شد هر چند خیلی استرس داشتم و گاهی هم سخت بود. خدا رو شکر. وارد هفته 38 شدیم و داریم روزهای پایانی رو سپری میکنیم. دیروز فرشته دوست مامانی اومد بهمون سر زد و برات دو تا ماشین و یه دندونی اورد. ماکان نینی شون هم کلی با ماشین هات بازی کرد. دیگه همه منتظر اومدنت هستند. دوست داریم آرین مامان و بابا.
20 اسفند 1392

این هفته های آخر عجب گذرد

وای امون از دست این آرین. چه لگد ها و وول هایی می خوره. دیگه دردناک شده و نفس گیر. حسابی مامانو کیک بوکسینگ می کنه. جا براشون تنگ شده و فکر میکنم داره آماده میشه که بیاد بیرون. چند روز پیش با بابایی رفتیم دکتر. قلبت مثله همیشه تند میزد و فشار مامان 12 بود. قرار شد وقت تولدت رو اول فروردین بذاره تا متولد 1393 بشی. امید وارم هر وقت صلاحه بیای.   دیگه نمیتونم زیاد بشینمو برات بنویسم چون همین الان داری تکون میخوری و منم گرممه و طاقت ندارم بشینم. بای ...
20 اسفند 1392

هفته 36 بارداری

به امید خدا این هفته هم تموم شد. من و نینی حالمون خوبه. فقط تو این هفته مامان زندایی پروین فوت کرد. ما که نمیتونیم بریم ختم. برای آرین بده. 2 هفته دیگه مونده و من و تو داریم روزها رو سپری می کنیم. من سعی می کنم بیشتر غذا بخورم و استراحت کنم تا تو بزرگتر بشی و برای به دنیا اومدن آماده بشی. این روزها بیشتر وول می خوری و زورت بیشتر شده. من بیشتر خوابم میاد و زود خسته میشم. امروز برم ببینم بالاخره فرشی که میخواستم برات بخرم رو آوردن. مامان بزرگت هم بالاخره اسباب کشی کرد و رفت خونه جدیدش باز هم ما نمیتونیم بریم. چون آسانسورش هنوز وصل نشده و ما هم تا طبقه 4 نمیتونیم بریم. بابایی برای کادو براش لوستر خرید. مبارکشون باشه. من تقریبا کارامو کردم اما ه...
12 اسفند 1392

احساس مامان در روزهای آخر

سلام الان تو هفته 36 هستیم. نمیدونم بگم چه حسیه. هم استرس داره هم خوشحالی هم نگرانی. سعی میکنم بیشتر استراحت کنم که آرینم وزن بیشتری بگیره. توی سونو 2500 بود. قربونش برم خوب تکون میخوره مخصوصا وقتی غذا میخورم. بیشتر از قبل خوابم میاد و چه کیفی میده وقتی راحت خوابت میره. مخصوصا بعد از ظهر ها. بابایی الان رفته خرید. برای مادر بزرگت که میخواد هفته دیگه بره خونه جدیدشون که اماده شده لوستر خریده و برای تو هم الان زنگ زد ماشین و موتور خریده  قراره یه دوربین هم بخره که از وقتی اومدی حسابی ازت عکس بگیریم.   یه عالمه پروانه داره تو دلم پرواز میکنه. دوستون دارم.  همیشه عاشق تو و بابایی ام...  ...
8 اسفند 1392