غریالگری 1 و دیدن نینی
آخ بالاخره روزش اومد... دیشب درست نخوابیدم. کابوس میدیم هر شبی که میخوام بیام تو رو ببینم درست خوابم نمیره مامانی. آزمایشگاه نیلو ساعت 10 تا 11 انتظار برای تست خون .... 11 تا 2 هم سونوی شاکری در انتظار دیدن عزیزم... اونجا کلی با مامانای دیگه گپ زدیم.بابایی هم ساعت 12.30 رسید. خدایی خیلی استرس داشت. وای درست شده بود مثل روز عروسیمون. چشماش برق میزد و دستاش یخ کرده بود. منم دلداریش میدادم. نفر 31 رو خوندن با بابا رفتیم توی اتاق...... وای توی مانیتور یه گومبوس ظاهر شد چقدر ناز و توپولی بودی، دکتر یه دفعه گفت نینیمون دختره !!!! من که از وقتی تو رو دیده بودم ذوق زده بودم و میخندیدم نیشم بازتر شد و...
نویسنده :
بیتا
14:18