آرینآرین، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

فرشته مامان و بابا

غریالگری 1 و دیدن نینی

1392/11/9 14:18
نویسنده : بیتا
151 بازدید
اشتراک گذاری

آخ بالاخره روزش اومد...

دیشب درست نخوابیدم. کابوس میدیم هر شبی که میخوام بیام تو رو ببینم درست خوابم نمیره مامانی.

آزمایشگاه نیلو ساعت 10 تا 11 انتظار برای تست خون .... 11 تا 2 هم سونوی شاکری در انتظار دیدن عزیزم...

اونجا کلی با مامانای دیگه گپ زدیم.بابایی هم ساعت 12.30 رسید. خدایی خیلی استرس داشت. وای درست شده بود مثل روز عروسیمون. چشماش  برق میزد و دستاش یخ کرده بود. منم دلداریش میدادم.  نفر 31 رو خوندن با بابا رفتیم توی اتاق......


 وای توی مانیتور یه گومبوس ظاهر شد چقدر ناز و توپولی بودی، دکتر یه دفعه گفت نینیمون دختره!!!!

من که از وقتی تو رو دیده بودم ذوق زده بودم و میخندیدم نیشم بازتر شد و به بابایی نگاه کردم اونم هاج و واج بود و تو رو نگاه میکرد. دکتر گفت همه چی خوبه و نینی سالمه.

بالاخره تموم شد و اومدیم بیرون بابایی از همون اول گفت دخترمون باید دکتر بشه...

جای شما خالی رفتیم کبابو زدیم و و من اومدم خونه.

مامان و بابا هنوز از استرس خسته بودیم و باید تا فردا استراحت کنیم تا حالمون بیاد سر جاش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)