فرشته مامان و بابا

اولین پاییز زیبای عمر تو گذشت و نه ماه از روزهای قشنگ زندگیت سپری شد. از اونجایی که تو همه کارات با مناسبت ها هماهنگه با تموم شدن پاییز و گذشتن شب  یلدا که اولین یلدای تو بود و ما هم در کنار تو لذت بردیم  با  باز کردن چشم مون تو اولین روز زمستون یه اتفاق خوب دیگه هم افتاد: اولین دندون مرواریدیت نیش زد و از زیر لثه های قرمزت بیرون اومد. مبارکت باشه عزیزم.      ...

من و آرین داریم با هم روزهای آخر پاییز رو میگذرونیم. اربعین برای حلیم پزون رامین رفته بودیم. اما زود برگشتیم چون آرین جون خواب بود و منم خوابم می یومد. امروز هم بعد مدت ها دست به آرد شدیم و بیسکوییت کره ای درست کردیم!!! گفتم دستم راه بیفته تا برای جشن دندونی آرین اماده بشم. البته فعلا که دندون آرین قصد بیرون اومدن نداره!!! حالا می خواد بذاره ماه دیگه که من امتحان دارم.  الام هم آرین داره شیطونی میکنه نمیذاره عکس بذارم. هر وقت می یام پای لپ تاب گیر میده بیاد دست کاری کنه. 

هشت ماه از زمینی شدن فرشته ما گذشت. روزهای شیرین با هم بودن های 3 نفره ما ادامه داره و برای بهترین روزهای پیش روی بی صبرانه منتظریم. با تموم شدن این ماه دیگه میتونی سینه خیز بری و شروع به دست زدن کردی. همچنان داری برای چهار دست و پا رفتن تمرین میکنی و دندون ها هم زیر لثه هات در حال تکاپو.     اولین محرم  آرین آرین خواب آلو میره دکتر برای چکاپ 8 ماهگی   شاد باشی ...

خیلی زود 7 ماه هم تموم شد. و پسرک کوچولو و نمکی من داره به سرعت دنیای جدیدش رو می شناسه. حالا دیگه کامل میشینی و اگه تو روروئک باشی به سمت چیزایی که دوست داری میری تا با دست بگیریشون مثله در کابینت و وسایل روی میز و رومیزی با آهنگ هایی که برات میذارم دیگه به جلو عقب حرکت میکنی و همه برات ذوق میکنن. داری اماده میشی که روی دست ها و زانوهات بلند بشی و گه گاهی چند ثانیه چهار دست و پا میشی. دیگه بابا میگی و واسه بابایی ناز میکنی برای چک آپ ماهانه هم رفتیم دکتر که خدا رو شکر همه چیز خوب بود. ماهی و جو و گندم پرک و بستنی هم به غذا هات اضافه شد.  این ماه بعد یک سال مامان با همراهی تو و کمک زندایی و دختر داییت رفتیم هایپر و حساب...

مامان از این به بعد .... اگه خدا بخواد این ترمه آخره. باید تحمل کنی و به مامان کمک کنی درس بخونم    ...

  خریدهای پاییزی آرین   و کلی لباسهای قشنگ ...مبارکت باشه عزیزم روز خرید کلی خوشحال بودی  و به  همه می خندیدی  و حرف میزدی(ب ب ب) ​          ...

شش ماهگیت مبارک عزیزم آرین جون شش ماهه شد. عزیز مامان شش ماهه که زندگیمون رو شیرین تر کردی و هر روز خدا رو شکر میکنیم که تو رو به ما بخشیده. خدا خودش حفظت کنه. اولین پاییز عمرت هم با هم تجربه میکنیم. دارم فکر میکنم که 5 سال دیگه میری مدرسه و آقا میشی. امسال به جاش واکسن زدیم که خیلی هم درد داشت. اما تو مثه همیشه اروم بودی و زیاد اذیت نکردی. دوست دارم یه دنیا          ​​ ...